پر- واز

چرت نوشته های یک دٰانِشْ جٓوْ

پر- واز

چرت نوشته های یک دٰانِشْ جٓوْ

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

میخواسم یک را بنویسم اما، اتفاق است دیگر افتادن ـیست، میافت ـد!

و میخواستم این گونه شروع کن ـم :
ومن تصادف کردم! که این گونه شروع شد.
هدف از این نوشت شاید تنها یاد آوری اعمال بعد از آن اتفاق و هر چیزی که دیده ام : از فحش و بد و بیرا آدم علافى ک داغ تر از کاسه آش بود تا تیکه همیشگیحاج علی وحتی اون تیکه ماشین مذدور ک هنوز همراهم است و مذدور ی ک چیز خوردم را به فرارترجیح داد، به قول امیر خوانی مردک "در هیچ چهار چوبی نمی گنجد" و جمله کلیشه ای آن عجوزه ک دم کیوسک پلیس گفت، گفت: بیاید کرورکی بکشید دوستم پشتش پاره شده! و منی ک فقط داشتم میله های کیوسک را دندان میزد م و دوستم ک آماده خور بود و به بهانه ای شماره می د اد !
و تاقبل از تصادف گپ در مورد تصادف میزدیم و جمله از خود م ک گفتم؛ خداروشکر هنوز تصادفی چنان نداش ـتم! اما قریب تصادف در حالت مرگ داشتم، ک قرار بود رضا برود توى اتوبوس و من هم از شیشه جلو با شدت پیاده شوم! و اوف از آن شب ک چ گذشت   .
و به حتم دعای مادر به همراه ـم بود ک کمی بیش خرابی ندید م و وی با چنان اتوموبیلی چنان ب فنا دعوت شد و پذیرفت! ک رو زگارش دیندی بود!
           -
یک سری اتفاقات جالبی میوفته ک آدم هم تو کف ـش میمون ـه هم یادش میره پس تاش رو بذا ره!
آـــــــــــــــــی خــــــــــــــــــدا