پر- واز

چرت نوشته های یک دٰانِشْ جٓوْ

پر- واز

چرت نوشته های یک دٰانِشْ جٓوْ

#مرز ایران و عراق

#جاده مرز تا نجف

#نجف

#حرم امیر

#جاده پیاده روی و ستون ها

#چشم ها

#کرب و بلا

#بین دود غبار دیدن گنبد و گل دسته ها

#حرم ارباب و علم دارش

#تولد دوباره

#آرزوی ... .

#حسرت سامرا

#باز گشت به اسارت

میخواسم یک را بنویسم اما، اتفاق است دیگر افتادن ـیست، میافت ـد!

و میخواستم این گونه شروع کن ـم :
ومن تصادف کردم! که این گونه شروع شد.
هدف از این نوشت شاید تنها یاد آوری اعمال بعد از آن اتفاق و هر چیزی که دیده ام : از فحش و بد و بیرا آدم علافى ک داغ تر از کاسه آش بود تا تیکه همیشگیحاج علی وحتی اون تیکه ماشین مذدور ک هنوز همراهم است و مذدور ی ک چیز خوردم را به فرارترجیح داد، به قول امیر خوانی مردک "در هیچ چهار چوبی نمی گنجد" و جمله کلیشه ای آن عجوزه ک دم کیوسک پلیس گفت، گفت: بیاید کرورکی بکشید دوستم پشتش پاره شده! و منی ک فقط داشتم میله های کیوسک را دندان میزد م و دوستم ک آماده خور بود و به بهانه ای شماره می د اد !
و تاقبل از تصادف گپ در مورد تصادف میزدیم و جمله از خود م ک گفتم؛ خداروشکر هنوز تصادفی چنان نداش ـتم! اما قریب تصادف در حالت مرگ داشتم، ک قرار بود رضا برود توى اتوبوس و من هم از شیشه جلو با شدت پیاده شوم! و اوف از آن شب ک چ گذشت   .
و به حتم دعای مادر به همراه ـم بود ک کمی بیش خرابی ندید م و وی با چنان اتوموبیلی چنان ب فنا دعوت شد و پذیرفت! ک رو زگارش دیندی بود!
           -
یک سری اتفاقات جالبی میوفته ک آدم هم تو کف ـش میمون ـه هم یادش میره پس تاش رو بذا ره!
آـــــــــــــــــی خــــــــــــــــــدا

به نام خدا

توی ماشین اش جوابم را می داد، نمی دانم!
اما صدای کمک فنر هایش، می آمد! این گونه : "غیج ، غیج"
ب گمانم، در مورد تخصص می گفت!
آها، نه ، یادم آمد ، درمورد این بود ک بنویس!
شاید امری بود اما من طابع ـش، نشدم!
البته بگویم هااا ، آن لحظه طابع نشدم!
آخر بین خودم مینوشت ـم زیاد هم نوشته بودم!
اما یک صهل انگاری تمامش را خراب کرد و اشتیاق ـم را پاک کرد!
و چرا شروع شدن دوباره؟ بماند.
و این حرف ها کسی به من می گفت ک زمانی است به گمانم با من قهر است !